مهراوه جونمهراوه جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

مهراوه دختر نازم

13 ابان 92

سلام دختر نازم..... صبح دوشنبه ١٣ ابانه....شما خابی و با کوچکترین صدا تکون میخوری ....من میترسم بیدار بشی و ....به کارام نرسم. روزا میگذرن و  روز به روز بزرگتر میشی .....کارای جدید یاد میگیری...شیرین کاری و شیرین زبونی هایی میکنی که انگار دنیارو به من و بابائی میدن... الان پروژه پایین امدن از پله اشپزخونرو در دستور کار داری .... فقط میری تو اشپزخونه و بلافاصله بر میگردی .... کلی ذوق داری و به خودت افتخار میکنی... با انگشت به اطراف اشاره میکنی و مثلا برامونم صحبت میکنی... سوئیچ ماشینو با گریه میگیری  اشاره بیرون میکنی و میگی ددر.... بیرون ماه دختری .....  اصلا اذیت نمیکنی بس که خوشحالی و بهت خوش میگذره....ماست و دوغ و بیسک...
15 آبان 1392

امدم ای شاه پناهم بده.....

سلام دختر کوچولوی نازم چند روزی هست بیمار شدی و  بهانه گیری می کنی حتی نمیزاری به وبت سر بزنم.. ...مهراوه خانومی شنبه سرما خوردی مامانی..بابائی هم چند روز قبل شما بدجور سرماخورده بود. یکشنبه بیقراری میکردی گل دختر..با بابائی تماس گرفتم بردیمت پیش دکترت (دکتر امان ا.. احسانی) ..اقای دکترم کلی باهات حرف زد نازت داد ولی خانوم حسابی بیحوصله و عصبانی بودی حتی بغلشم نرفتی.. وزنت ٧و٧٠٠شده بود... یک ازمایشم برات نوشت که خیال بابا و مامان راحت بشه....این روزا چند بار با هم رفتیم بیرون.. دخترجونم حسابی در دری شدی یه جا نمیتونی بمونی حتی هنوز خوب نمیتونی بشینی اخه بس که شیطونی همش میخای همه جای خونه بری از جات پاشی اصلا اروم و قرار نداری......
13 آبان 1392

پروردگارم.....

معشوق من به من تكيه كن ! من تمام هستی ام را دامنی می كنم تا تو سرت را بر آن بنهی ! تمام روحم را آغوشی مي سازم تا تو درآن از هراس بياسائی ! تمام نيروئی را كه در دوست داشتن دارم دستی می كنم تا چهره و گيسويت را نوازش كند ! تمام بودن خود را زانوئی ميكنم تا بر آن به خواب روی ! خود را , تمام خود را به تو می سپارم تا هر چه بخواهی از آن بياشامی , از آن برگيری , هر چه بخواهی از آن بسازی , هر گونه بخواهی باشم ! از اين لحظه مرا داشته باش! دکتر علی شریعتی / گفت و گوهای تنهائی ...
11 آبان 1392

تولد 9ماهگی ابنبات مامان

  تولد ٩ ماهگیت مبارک قند عسلم....    شب عید غدیرم که با تولدت همراه شده مبارکت باشه نازدونم.... الهی که اقا امام علی (ع) خودش دستتو بگیره ونگهدارت باشه عزیز دلم ...
1 آبان 1392
1