13 ابان 92
سلام دختر نازم..... صبح دوشنبه ١٣ ابانه....شما خابی و با کوچکترین صدا تکون میخوری ....من میترسم بیدار بشی و ....به کارام نرسم. روزا میگذرن و روز به روز بزرگتر میشی .....کارای جدید یاد میگیری...شیرین کاری و شیرین زبونی هایی میکنی که انگار دنیارو به من و بابائی میدن... الان پروژه پایین امدن از پله اشپزخونرو در دستور کار داری .... فقط میری تو اشپزخونه و بلافاصله بر میگردی .... کلی ذوق داری و به خودت افتخار میکنی... با انگشت به اطراف اشاره میکنی و مثلا برامونم صحبت میکنی... سوئیچ ماشینو با گریه میگیری اشاره بیرون میکنی و میگی ددر.... بیرون ماه دختری ..... اصلا اذیت نمیکنی بس که خوشحالی و بهت خوش میگذره....ماست و دوغ و بیسک...
نویسنده :
مامانی
10:12